انسان مجهولی است که تا حل نشو د هیچ اندیشه ای رشد نخواهد کرد.(حجت الاسلام نیازی) آخرین مطالب
نويسندگان چهار شنبه 26 تير 1398برچسب:عرقیات , ادویه جات , گیاهان دارویی , انواع روغن ها , انواع دمنوش ها , اقلام ارگانیک غذایی , کرم های طبیعی , دارو های تضمینی برای لاغری چاقی , :: 11:11 بعد از ظهر :: نويسنده : انسان
محصولات طبیعی و گیاهان دارویی اقلام ارگانیک غذایی عرقیات سنتی انواع ادوی جات (آسیاب شده دستی و کاملا خالص) انواع روغن های درمانی و خوراکی انواع دم نوش ها برای تمامی مزاج ها مواد بهداشتی و آرایشی (انواع کرم های دست ساز طبی ) و.... تحت اشراف حجت الاسلام و المسلمین استاد نیازی طرف قرار داد با اداره پست ایران (ارسال به تمام نقاط کشور) از محصولات ما دیدن بفرمایید صفحه رسمی سفارش و خرید کالاهاhttp://ebazar.post.ir/shops/5904?ps=27&si=5904&sb=1&sd=2&pn=1 صفحات رسمی ما در اپلکیشن های تلگرام ، اینیستاگرام ، ایتا و سروش چهار شنبه 26 تير 1398برچسب:عرقیات , ادویه جات , گیاهان دارویی , انواع روغن ها , انواع دمنوش ها , اقلام ارگانیک غذایی , کرم های طبیعی , دارو های تضمینی برای لاغری چاقی , :: 11:8 بعد از ظهر :: نويسنده : انسان
محصولات طبیعی و گیاهان دارویی اقلام ارگانیک غذایی عرقیات سنتی انواع ادوی جات (آسیاب شده دستی و کاملا خالص) انواع روغن های درمانی و خوراکی انواع دم نوش ها برای تمامی مزاج ها مواد بهداشتی و آرایشی (انواع کرم های دست ساز طبی ) و.... تحت اشراف حجت الاسلام و المسلمین استاد نیازی طرف قرار داد با اداره پست ایران (ارسال به تمام نقاط کشور) از محصولات ما دیدن بفرمایید صفحه رسمی سفارش و خرید کالاهاhttp://ebazar.post.ir/shops/5904?ps=27&si=5904&sb=1&sd=2&pn=1 صفحات رسمی ما در اپلکیشن های تلگرام ، اینیستاگرام ، ایتا و سروش جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:2 قبل از ظهر :: نويسنده : انسان
خورشید عشق خورشید زسودای رخت محو جمال است دل باخته دل، شیفته ی آن خط و خال است
لب های ترک خورده به امید وصال است
دستی به دلم نه که ببینی به چه حال است
چون طور تجلی بکند فرض محال است کافی ست به ما دولت پاینده ی عشقت ما را به نیازی به غم مال و منال است
در مکتب تو جان پی تحصیل کمال است
شب نشین
ای ماه بی نشانم در آسمان آبی بر پا شده ز عشقت در سینه التهابی
شاید دمی ببینم در آسمان شهابی
سر میرسد شبی که بینم تو را به خوابی
در بوستان هستی خوشبوترین گلابی
افسوس
در مستی چشمان تو گم گشت جوانی اکنون دگر آواره ام و نیست توانی
آخر چه بگویم که تو از عشق چه دانی
افسوس که گفتم تو چنینی و چنانی
من باختم اندر پی تو جان گرانی
کی چرخ فلک داده به من لحظه امانی
ای دوست
عمر یست دوانم پی سودای تو ای دوست دل می برد آن دیده ی شهلا ی تو ای دوست
من مشتری ام بر لب حمرای تو ای دوست
مبهوتم از آن صورت زیبای تو ای دوست
جان را رمقی نیست ز غوغای تو ای دوست
در دل نبود غیر تمنای تو ای دوست
من منتظرم بر شب و رویای تو ای دوست عطر طراوت
ای مشتری بی بدل قصر صداقت ای لذت و شیرینی پنهان عبادت
بر گلشن پژمرده توئی عطر طراوت
آواره ی دهرند لنیمان ز حسادت
مجنون تو گشتن بودم عین سعادت
لطفی ز حضورت بشود کسب شرافت
از ما قدمی و ز تو امید عنایت
آذرخش
در رگ غیرت مردان خدا غوغا کرد جنبشی در دل غفلت زده ها بر پا کرد
شرف خفته ی ما را حرکت اهدا کرد در دل مرده دلان زنده کنان معنا کرد بوی گل، گلشن آفت زده را احیا کرد باغبان هم هدف بلبل ما امضاء کرد باز تکرار نمودیم چه ها موسی کرد پیر دنیا زده را با نفسش برنا کرد بوسه برعشق امسال ز سرمای هوا یخ زده دلها ما را چه غم از رونق گرمای وجودت لب ها همه آماده ی اجرای سرودت دل بی سر و پا منتظر دوز فرودت
ما را گله ای نیست ز اسرار صعودت بردار و بینداز به تسبیح جنودت آن دم که به ما هم برسد شعله ی جودت
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
پيوندها
تبادل لینک هوشمند |
|||
|